نمایشگاه ها › گشایش؛ نمایشگاه گروهی گشایش: فرج. فتوح. گشادن. گشودن. ظفر. فتح. دور كردن اندوه. وسعت يافتن. گسترده شدن. روزي فراخ حاصل كردن. رها شدن. باز كردن. در فعل به معناي باز كردن بند و آزاد كردن. زخم. گشودن زخم به قصد درمان. جدا شدن ميوه از درخت. افتادن و ريختن مو بر بدن. آشكار شدن يا آشكار كردن. به نقل از لغت نامه دهخدا |